کد مطلب:27918
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:14
من كه نمي توانم از امتحان الهي سربلند بيرون آيم و با غرايز نفساني مبارزه كنم در نتيجه عذاب مي گردم، حال چگونه است كه به دنيا آمدنم رحمتي است؟
در مورد گوش دادن به هر گونه آواز و ترانه و آهنگ وامثال اينها يك معيار كلي وجود دارد و آن اينكه اگر مناسب با مجالس لهو باشد حرام است و مشروط به تأثير يا عدم تأثير روي شنونده خاصي نيست. سؤال شما متضمن چند نكته مي باشد كه همه آنها برخاسته از نوعي پسيميسم و ديدگاه بدبينانه به نظام هستي است. الف) پرسش نخستين آن است كه «چرا خداوند انسان و بلكه هستي را آفريد». از ديدگاه فلسفي نفي «وجود» كمال است و خداوند كه واجب الوجود بالذات است همه كمالات هستي را بالذات داراست. از جمله آن كمالات رحمت مطلقه مي باشد و رحمت مطلقه ايجاب مي كند كه پروردگار به هر ماهيت ممكنه اي كمال لايق او را افاضه كند و به او لباس هستي بپوشد. بنابراين آفرينش موجودات لازمه رحمت مطلقه الهي است. (براي آگاهي بيشتر در اين باره نيازمند مطالعات گسترده فلسفي است). ب ) «ما تا در سرافرازي در امتحانات الهي نيستيم پس چه بهتر كه نيست گرديم در غير اين صورت گويي نعوذ بالله خداوند ما را اذيت مي نمايد!» در رابطه با اين مطلب بايد گفت امتحان الهي چيزي جز اين نيست كه چون انسان لايق كمال اختياري است خداوند لوازم آن را به او بخشيده از جمله: 1- فرزانگاني كه همواره مسير نيكي ها را مي پيمايند و با همه گناهان مبارزه مي كنند و اين گروه گرچه اندكند ولي داراي مقامي فوق تصور مي باشند. 2- گروهي كه همواره با خوبي ها به مبارزه بر مي خيزند و فطرت الهي خويش را دگرگون ساخته و شيطاني خطرناك مي گردند. اين گروه نيز اندكند و در شقاوتي تصور ناپذير ليكن هيچ كدام مجبور به اين اعمال نبوده و به راحتي مي توانند از بسياري از آلودگي ها دست بردارند. 3- گروهي كه گاه به سوي فضايل و گاه رذايل مي روند. اينان نيز در صورت غلبه حسنات مشمول لطف و رحمت الهي مي شوند و بالاخره نجات مي يابند. بنابراين چنان نيست كه با كمترين گناهي ديگر تا ابد بايد در عذاب سوخت! علاوه بر اين خداوند از روي رحمت واسعه اش باب توبه را به روي همه بندگان تا آخر عمر گشوده و وعده آمرزش براي همه گناهان داده است. بنابراين مدارات الهي و طول عمر دادن خود بهترين فرصت براي بازگشت و خود سازي است و ناشي از رحمت خداست نه اين كه اذيت آدمي باشد. ضمنا از مطالب فوق روشن مي شود كه هيچ كس مجبور به گناه آفريده نشده و نفس نيز چيزي جز خود حقيقي انسان نيست و اين كه بگويي: نفس آدمي را مجبور به گناه مي كند به اين معناست كه گفته شود: انسان خودش خود را مجبور مي سازد و اين سخن پوچ و بي معنايي است. البته مكن است منظور شما از مجبور ساختن نفس تمايلات قوي غرايز نفساني باشد ولي هيچ يك از اينها مجبور كننده آدمي به گناه نيستند. ج ) اين كه از هياهوهاي علوم نمي توان واقعيت ها را درك كرد سخني نادرست و نوعي شكايت (آگنوستي سيسم) است. در واقع انسان بسياري از حقايق هستي را از طريق علوم درك نموده و از همين رو قادر به پيشرفت هاي چشمگيري نيز شده است ليكن اين به اين معنا نيست كه از طريق علوم همه حقايق هستي را مي توان درك نمود و همه فرآورده هاي علوم عين واقعيتند. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر . ك : «آموزش فلسفه» ج 1 استاد مصباح يزدي.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.